کودکآزاری یکی از آسیبهای اجتماعی پنهان در جامعه ماست که بهدلیل فقدان قوانین صریح و محکم آنچنان که باید قابل پیگیری قضایی نیست و متأسفانه رسانههای جمعی در بازتاب موارد کودکآزاری توانمندیهای تأثیرگذاری از خود نشان نمیدهند. دکتر فرید براتی سده ؛روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی از چالشهای کودکآزاری در جامعه ایران سخن میگوید.
- کودکآزاری چیست و چه زمانی میتوانیم بگوییم کودکی مورد آزار قرار گرفته است؟
بهطور کلی هر گونه آزار و ایذایی به کودک که تأثیر ماندگار و مخربی بر رشد و تحول همه جانبه کودک داشته باشد و منجر به بروز آسیب در او شود کودکآزاری محسوب میشود. در تقسیمبندی یا بهتر است بگوییم در گروهبندی کودکآزاری اغلب منابع، آن را به 4گروه عمده کودکآزاری جسمی، کودکآزاری جنسی، کودکآزاری هیجانی (عاطفی یا روانشناختی) و غفلت تقسیم میکنند. هر یک از این انواع خود تعریفی مجزا و بسته به ماهیت آن متفاوت است.
- آیا فراوانی و گسترش کودکآزاری در جامعه ایرانی به حدی هست که بتوان آن را بهعنوان یک پدیده مورد مطالعه قرار داد؟ بیشتر در کدام طیف فرهنگی از خانواده کودکآزاری مشاهده میشود؟
بله. کودکآزاری پدیدهای است که متأسفانه در همه جوامع انسانی وجود دارد و در همه ادوار بشری نیز کمابیش به چشم میخورده و شواهدی از آن وجود داشته و دارد. البته در حال حاضر بسته به سطح رشد و توسعه فرهنگی- اجتماعی جوامع، میزان کودکآزاری یا حداقل گزارش موارد آن متفاوت است. در کشور ما آمارهای موجود در باره میزان کودکآزاری کامل نیست و آنچه هست بیشتر مربوط است به کودکآزاریهای جسمی و البته فقط تعداد اندکی از آنها آن هم بعد از رسانهای شدن مورد توجه قرار میگیرد وگرنه ما کمتر آماری درباره کودکآزاریهای دیگر داریم و این در حالی است که متأسفانه باید بپذیریم انواع دیگر کودکآزاری نیز در کشور ما وجود دارد.
در همه خانوادهها انواع مختلف کودکآزاری وجود دارد اما بعضی از انواع کودکآزاری در برخی از خانوادهها بیشتر است. مثلاً غفلت که مربوط است به ناتوانی مراقبان یا والدین از تأمین نیازهای رشدی، بدنی و روانشناختی کودک در خانوادههای فقیر بیشتر است یا انتظار داریم بیشتر باشد چون رفع این نیازها با داشتن منابع مالی ارتباط زیادی دارد و طبیعی است که فرض کنیم در خانوادههای بیبضاعت یا کمبضاعت این نوع کودکآزاری بیشتر باشد یا احتمالاً در خانوادههایی که در باره حقوق کودک آموزشی ندیدهاند کودکآزاری بیشتر باشد.
- شاخصههای اصلی کودکآزاری چگونه تعریف میشود و چه وجوه افتراقی میان این پدیده و رفتارهای قهریه والدین جهت تعلیم و تربیت فرزندان وجود دارد؟
این مسئله موضوع قابل بحثی است. برای انواع کودکآزاریها شاخصهای عینی تعریف شده است. برای کودکآزاری جسمی شاخصهای اصلی، زدن کودک یا اعمال زور روی بدن کودک است به حدی که جای آن روی بدن کودک به شکل کبودی یا سوختگی یا تاول و... بماند. شاخص اصلی کودکآزاری جنسی سوءاستفاده جنسی از کودک به شکل شریک جنسی و تلذذ جنسی از کودک، در حالی که کودک نسبت به آن آگاه نیست یا واداشتن کودک یا کودکان به انجام رفتارهای جنسی و به قصد لذتبردن یا ضبط فیلم و... . در این شرایط کودک بهدلیل عدمآگاهی و نرسیدن به سطح بلوغ فکری از رفتاری که بر سر او میآورند آگاهی چندانی ندارد یا به اجبار و از روی ناچاری وادار به سکوت میشود. شاخص اصلی کودکآزاری روانشناختی یا عاطفی هر گونه عمل یا کلام یا حرفی است که به عزت نفس کودک خدشه وارد کند مثلاً مقایسه او با دیگران یا گفتن جملات تحقیرآمیز به او یا بهاصطلاح منت گذاشتن بر سر او برای کاری که برایش میکنیم (مثلاً پدری به بچهاش میگوید صبح تا شب مثل حیوان برای راحتی تو سگدو میزنم بعدش تو درس نمیخوانی و... ). شاخص اصلی غفلت هم مریضی و جسم نحیف و تن رنجور کودک و کودکی است همواره ناکام و در آرزوی برآورده شدن خواستههایش.
اما در مورد تمایز کودکآزاری با اعمال تنبیه یا بهاصطلاح شما اعمال رفتارهای قهریه، این مسئله یکی از موضوعات بحثانگیز بین متخصصان است. شاید بتوان یک تمایز را با توجه به آثار ماندگار کودکآزاریها توجیه کرد. یک شاخص مهم دیگر، شدت رفتارهای قهرآمیز یا رفتارهای تربیتی است. بعضی از کودکآزاریها نیز ماهیتاً کودکآزاری است مثل کودکآزاری جنسی یا روانشناختی. شاید فقط در باره کودکآزاری جسمی کمی خلط مبحث مطرح است. به هر صورت کودکآزاری آثار روانشناختی پایدار و کوتاه مدتی بر کودک و رشد او به شکل منفی میگذارد ولی رفتارهای تنبهی چنین نیستند.
بعضی از متخصصان نیز میگویند اساساً هر گونه اعمال زور و تنبهی را میتوان نمونهای و مصداقی از رفتارهای آزارگرانه دانست. به هر صورت بهنظر میرسد این موضوع یک بحث فرهنگی و مختص به جوامع باشد؛ یعنی شاید لازم باشد تا ما نیز مثل جوامع دیگر در این باره حد و مرزهای رفتارهای تنبیهی با کودکآزاری را معین و مشخص کنیم. مثالی بزنم؛ میدانید که آمریکاییها یک روش تنبهی قدیمی دارند که اگر بچهای را بخواهند با روشهای تنبهی تربیت کنند با کمربند یا تسمه به کفل او میزنند (در فیلمهایشان هم این وضعیت است). مدتی پیش در چند بررسی، متخصصان آمریکایی به این موضوع پرداختند که آیا این روش نوعی کودکآزاری هست یا نه و ظاهراً هم نتیجه گرفتند چون شدت این وضعیت خیلی حاد نیست پس نمیتواند کودکآزاری محسوب شود. خب شاید لازم باشد ما نیز در تعریف کودکآزاری و در تعیین شاخصها و مصداقهای آن، این وضعیت را روشن کنیم.
واقعیت و مشکل ما آن است که متأسفانه ما هر گاه که در رسانهها خبری از کودکآزاری مطرح میشود کمی در باره آن در رسانهها بحث یا بهتر است بگویم سروصدا میشود و بعد خاموشی تا مدتی دیگر، یعنی هیچیک از نهادهای اجتماعی در باره شاخصها یا مصداقها یا اصولاً نحوه شرایط برخورد و... با کودکآزاری کاری نکرده و نمیکنند چون بسیاری نمیدانند و کارشناسی لازم را ندارند. قانون هم که متأسفانه در این باره خاموشیهای زیادی دارد.
- کودکآزاری در جامعه ما با توجه به محدودیت دسترسی کودکان به مراجع حقوقی و قانونی چگونه قابل پیگیری است؟ اصولا قانونگذاری در ایران را در این زمینه چگونه ارزیابی میکنید؟
ما قوانینی برای حمایت از کودکان یا حقوق کودکان داریم و معمولاً هم به این قوانین استناد میشود ولی هیچکس توجه نمیکند که ما قانونی برای برخورد با کودکآزاری نداریم؛ به بیان روشنتر میخواهم عرض کنم حقوق کودکان به جای خود، اما کودکآزاری یک پدیده زشت و خشن است و لازم است تا برای آن قانونی مشخص داشته باشیم. تا آن زمان باید به همین قوانین مربوط به حقوق کودک بسنده کرد.
یک گام اساسی برای مقابله با کودکآزاری این است که ببینیم دیگران در این زمینه چه میکنند. بهطور کلی در کشورهای مختلف و آنجاهایی که این پدیده مورد توجهشان است 3خطمشی برای مقابله با کودکآزاری در پیش گرفتهاند و فکر میکنم با توجه به قوانین و شرایط کشور ما، نیز باید یکی از این سه روش یا ترکیبی از آنها را به کار گیریم. یکی از این روشها که در کشورهایی چون آمریکا و کانادا به کار میرود رویکرد محافظت و مراقبت از کودک است، رویکرد دوم در کشورهایی چون دانمارک، سوئد و فنلاند به کار میرود و معروف به رویکرد خدمات خانواده- گزارشدهی اجباری است و رویکرد آخر در کشورهایی چون بلژیک، هلند و آلمان مورد استفاده است و اگر چه این هم خدمات خانواده است ولی گزارش اجباری نیست. البته این رویکردها ویژگیها و شرایطی دارند که باید در باره آنها کلی بحث و صحبت کرد.
بگذارید همین جا من گلایهای هم از انجمن دفاع از حقوق کودک کنم. میدانید هر وقت موردی از کودکآزاری در رسانهها مطرح میشود موجی از انتقاد متوجه نهادهای دولتی میشود و بهویژه انجمنها و نهادهای غیردولتی شروع به حمله به دولتیها میکنند. من مدتی پیش به ذهنم رسید چون بحث این رویکردها میتواند به قانونگذاری در باره مقابله با کودکآزاری در کشور ما کمک کند بهتر دیدم در این مورد با تشکیل یک میزگرد یا کنفرانس یک روزه موضوع برای مردم یا نمایندگان رسانهها مطرح شود. میدانید من خودم کارشناس بهزیستی هستم (مدیر نیستم) و بهرغم آنکه این سازمان هنوز هم کارشناس و نیروهای دلسوز و زحمتکش و متبحری دارد ولی چون در سطوح مدیریتی متأسفانه دچار ضعف و مشکل جدی شده است دوست داشتم این بحث را در یک نهاد غیردولتی مطرح کنم از همین رو موضوع را با دوستان انجمن حمایت از حقوق کودک مطرح کردم و دوستان قرار شد در جلسه خودشان، مطرح و بنده را مطلع کنند ولی متأسفانه بهرغم گذشت مدتی هنوز خبری به من داده نشده است که احتمال میدهم یا جلسه تشکیل ندادهاند یا موضوع برایشان چندان مهم نبوده است که در هر دو صورت جای تأسف دارد؛ یعنی میخواهم بگویم در این زمینه بهنظر میرسد تفاوت چندانی بین بخش دولتی با غیردولتی وجود ندارد و حضور برای صرف رفع تکلیف و انداختن گناه به گردن دیگران و رفع مسئولیت کردن از خود مشکلی است که متوجه بخش غیردولتی هم هست.
- کودکآزاری چه علل و عواملی دارد؟ این عوامل را به چند دسته میتوان تقسیم کرد؟
دلایل و علل مختلفی دارد. مثل هر پدیده و مسئله اجتماعی دیگر کودکآزاری نیز موضوعی چند علتی و چند عاملی است. مشکلات روانشناختی خانوادهها و مراقبان، تحمل اندک افراد مراقب و والدین، سطح بالای فشارهای افراد والدین، پایین آمدن سطح تابآوری و بردباری مردم، افزایش خشونت در سطح جامعه و خانوادهها، فقر، اعتیاد، مصرف مواد روانگردان جدید که متأسفانه به افزایش سطح خشونت و سوء ظن در خانوادهها و جامعه دامن میزند، بیکاری و... میتوانند بخشی از عوامل مربوطه باشند. نکته مهم این است که در تحلیل هیچ پدیده اجتماعی- روانی از جمله کودکآزاری نباید صرفاً به تحلیلهای کلان بسنده کرد- مثلاً فقر، توجهی برای ابراز کودکآزاری نیست چرا که در بسیاری از خانوادههای فقیر کودکآزاری وجود ندارد یا صرف بیسوادی والدین نمیتواند توجیهکننده کودکآزاری باشد.
- در زمینه فرهنگسازی و تحذیر خانوادهها از کودکآزاری چه اقداماتی صورت گرفته است؟
نهادهای مختلف آموزشهای نصفه و نیمهای انجام داده و میدهند ولی متأسفانه کارهای شایسته و بایستهای انجام نگرفته و نمیگیرد. رسانهها میتوانند نقش بسیار مهمی داشته باشند و این را به خوبی در همین موجآفرینیهایی که بعد از افشای موارد کودکآزاریهای شدید به راه میافتد به خوبی میتوان دید ولی متأسفانه رسانه نیز بعد از مدتی به حاشیه رفته یا سکوت میکنند. بهویژه نقش مهم صداوسیما انکارناشدنی است که البته این نهاد مهم نیز نقش خود را فراموش کرده است.
- استاد در پایان اگر نکتهای ناگفته مانده بفرمایید.
من میخواهم در پایان نکتهای را در این زمینه عرض کنم و آن اینکه نقش آموزش به خانوادهها بسیار بسیار مهم است تا جایی که باید در قانون مربوطه قید شود یک حق کودک، آموزش والدین برای آشنایی با انواع کودکآزاری و نحوه کنترل خود در شرایط تحریکپذیری و عصبانیت از دست کودک است.